هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

هلیا دردونه مامانی و بابایی

پروردگارا...

1392/7/13 12:52
نویسنده : مامانی طلا
378 بازدید
اشتراک گذاری

خداوندا!
تو را سپاس
میخواهم تمامی نعمتهایی را که به من داده ای شکر گویم تک تک شان را اما آنقدر نامحدود و فراوان است که از شمارش همه آنها عاجزم...همه را سپاس
اما....بزرگترین نعمتی را که به من ارزانی دادی
دخترم را....
هر اندازه و هر اندازه که شکر گویم کم است...شکرت که مرا موجود ناسپاست را لایق دانستی که مااااااااااادر باشم.
1 سال است که مرا با وجود عزیزترین موجود زندگیم غرق در شادی کرده ای
این کوچولوی دوست داشتنی که 1 سال پیش در چنین روزی و در چنین ساعاتی به دنیا آوردیش همه زندگی من شده میدانی بهترین لحظه عمرم تولد دخترم بوده و بس
بزرگترین شادی زندگیم در آغوش گرفتن و بوسیدن او بوده وبس
شکرت شکرت میلیاردها بار شکرت!
همیشه تو را بزرگ و بخشنده دانسته ام اما زمانیکه برای اولین بار صدای قلبش را در 9 هفتگی شنیدم عظمتت را با تک تک سلول های بدنم درک کردم
و باز هم این احساس تکرار شد هنگامی که برای اولین بار در شکمم تکان خورد
گفته ای ما جنین را در پوسته ای نازکتر از پوسته پیاز نگهداری می کنیم در ماه آخر بارداریم هنگامیکه دخترم تکان میخورد بوضوح حس اینکه یک انسان کامل در درونم حرکت میکند آنهم در پوسته ای به مانند پوست پیاز عظمتت را برایم ِ یاد آوری میکرد
و وقتی که به دنیا آمد
فتبارک الله احسن الخالقین
خدایا ! باورم نمی شد یک انسان ! که من او را به خواست تو به دنیا آورده ام
هنوز هم که به انگشتانش به چشمهایش به پوست نازکش که نگاه میکنم در عجبم از این همه ظرافت و عظمت
از تو میخواهم سالهای سال او را برقرار و استوار سالم و سلامت نگاهداری و دخترم را عشقم را پاره تنم را عاقبت بخیر کنی!
خداوندا مرا امانت دار خوبی قرار ده تا مراقبت و تربیت از بزرگترین امانتی که بمن داده ای را به خوبی انجام دهم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)