شنیدن صدای قلب نازت یه رویاست
خشگل مامانی میخوام خاطره شنیدن صدای قلب نازتو برات تعریف کنم تا بدونی مامانی چقدر کیف کرد
راستش مامانی 20 اسفند رفت دکتر...ولی دکتره بهش گفت ضربان قلب نی نی مشکوکه باید بری یه هفته دیگه سونو
نمیدونی به مامان چی گذشت تا وقتی که یه هفته تموم شد ومامانی رفت سونو راستش مامانی یه خورده نا امید بود خیلی هم گریه کرده بود آخه نمیخواست نی نی نازی مثل شما رو از دست بده
خلاصه اینکه آقای دکتر گفت چته؟ منم گفتم بهم گفتن ضربان قلب نی نی مشکوکه... گفت نه اصلا اینطوری نیس و برای این که خیالت راحت شه صدای قلبشو میذارم خیلی دکتر خوب ومهربونی بود
و وااااااااااااااااااااااااااااای من صدای قلب نانازی تو شنیدم خیلی بهت احساس نزدیکی کردمو اصلا باورم نمیشد...هم میخندیدم هم گریه می کردم دکترم به من میخندید
بیرون اتاق، بابایی منتظر بود درو که باز کردم با نگرانی بهم نگاه کرد وقتی دید دارم میخندمو خوشحالم قیافش دیدنی بود...خیلی خوشحال شده بود منو که نگو تو آسمونا سیر میکردم
راستی شکلتم خیلی واضح بود سرت دستا پاهای کوشولوت خیلی خوشحال بودم به مامان بزرگت تلفن کردم خیلی منتظر بود و برات یه عالمه نماز و دعا خونده بود اونم خیلی خوشحال شدو گریه می کرد از خوشحالی
خلاصه که خیلی نفسی مامانی خیلی هم ناز داری بلا