هلیاهلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

هلیا دردونه مامانی و بابایی

ورودمون به 9 ماهگي هورررررررررررررررا خدايا شكرت

1391/6/25 11:54
نویسنده : مامانی طلا
236 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روي ماه دختر قشنگم

ملوسك مامان بسلامتي امروز رفتيم تو 9 ماهگي هورررررررا خيلي خوشحالم خيلي منتظر اين روز بودم از اين كه تو داري روز به روز بزرگتر ميشي خيلي شادم قلبونت بلم الانم كه داري شكم مامانيو پاره ميكني ههههه

عزيزكم انشالله هميشه سالمو سلامت باشي باور كن تو اين روزا تنها خواسته ام از خدا شده طلب سلامتي تو  خيلي خيلي عاشقتم

منو بابايي ديگه هر روز صبح كه از خواب پا ميشيم حساب مي كنيم دقيقا چند روز ديگه تا تولدت باقي مونده

مامان فاطمه هم خيلي خوشحاله خيلي ذوق داره ديروز داشت براي خونه خودشون برات تشك درست ميكرد....خاله هاتم كه نگووووووووووو خيلي خيلي منتظر اومدنت و بغل گرفتنتن

مامان فاطمه هر بار كه تلفن ميكنه ميگه گوشيرو بذار رو شكمت منم همين كارو ميكنم اونم كلي قربون صدقت ميره جالبه كه تو هم تكون ميخوري هر بار بهش ميگم داري عكس العمل نشون ميدي كلي ذوق ميزنه

جيمل مامان طبق سونوهاي قبلي تاريخ زايمان طبيعيمو 27 مهر زدن كه چون من سزارين ميخوام دكترم همه مريضاي سزارينشو ده روز زودتر از طبيعي عمل ميكنه با اين حساب ميشي م 17 مهر يعني 3 هفته ديگه آخ جووووووووووون

حالا 4 مهر وقت دكتر دارم انشالله بهم دقيق ميگه چه روزي سزارينم كنه خيلي منتظرم تا 4 مهر بياد تا حرفاي مهم خانوم دكترو بشنوم

هر چي هم كه بگم دوست دارم بازم كم گفتم تو اين روزا شدي همه زندگيه من خوابو خوراكم همه وجودو هستيم خيلي ميخوامت عزيزم

راستي خدا كنه خانوم دكتر يه بار ديگه برام سونو بنويسه چون هم دلم خيلي برات تنگ شده هم دوست دارم يه بار ديگه از سلامتيت و وزنت خيالم راحت شه

بووووووووووووووووووووووووووووووس براي دخمل قشنگممممممممممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)