6-7 ماهگی
سلام عزیزک دلم
از وقتی رفتی توی شش ماه ماجرا زیاد داشتیم اول از همه شروع غذای کمکی بود که من خیلی ذوقشو داشتم ماشالله هزار ماشالله اصلا بچه بد غذایی نیستی و هر چی بهت میدم با به به و چه چه میخوری اولین قاشقی که به دهنت میرسه صحبت کردنات شروع میشه خیلی بامزه اس ماها همه میخندیم
مثل خانومای گل هم که میشینی
یه هفته بعد از اینکه رفتی تو شش ماه با مامانی و دوست بابایی و خانوادش رفتیم مسافرت با ماشین خودمون رفتیم قم تهران اصفهان شیراز یزد خیلی خوش گذشت و از همه مهمتر شما خیلی خوب و آروم بودی واصلا اذیت نکردی تو ماشین توی کریرت راحت میخوابیدی هرجا هم میرفتیم کلی با ذوق نگاه ممیکردی انگاری عظمت تخت جمشید روح لطیف سعدی و حافظ رو درک میکردی
خیلی خوش گذشت
راستی دیشب رکورد زدی از ساعت ١٢ شب که خوابیدی تا ساعت ٧ صبح برای شیر خوردن بیدار نشدی که دیگه خودم بیدارت کردم الانم روی تخت مشغول غلت زدنی میبوسمت هزار تا