وووووول ووووولاي هليا
سلام دخمل نازم عشقم جيملم فدات بشم تو نت بودم كه تكونات شروع شد خداروشكر يكم قوي تر از قبل بود ولي راستشو بخواي يكمي قلقلكم دادي و ترسيدم الان ساعت بيست دقيقه به يازده شبه ومن تنهام تو خونه بابايي هنوز نيموده....خدا كنه كار شوشوي تو در آينده اينطوري نباشه كه شبا اينقدر دير بياد. قربونت برم كه تكون ميخوري چيه ؟داري تاييد ميكني ماماني. بابايي چند روزي هست كه دستشو وقتي تكون ميخوري ميذاره و حست ميكنه خيلي خوشحال ميشه همش قربون صدقت ميره من كه ديگه نگو وقتي تكون ميخوري مثل الان انگاري كه دنيا رو بهم ميدن عسلك مامان دو روز پيش دوشنبه 29 خرداد عروسي خاله انسي بود خيلي خوش گذشت منم هم لباسم خيلي قشنگ شده بود هم ميكاپم خلاصه اينكه تو هم قلمبه زد...
نویسنده :
مامانی طلا
23:04